بچه های جلوی خاکری 100(..)
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
"ابن هرمه" به نزد منصور (خلیفه عباسی) آمد، منصور وی را عزیز داشت
و تکریم کرد
و پرسید؛ چیزی از من بخواه!
گفت؛ به کارگزارت در مدینه بنویس که هر گاه مرا مست گرفتند، مرا حد نزنند!
منصور گفت:
"ابطال حدود" را راهی نیست،
چیز دیگری بخواه و اصرار کرد.
اما ابن هرمه بیشتر اصرار کرد!
سرانجام منصور گفت به کارگزار مدینه بنویسند:
هر گاه "ابن هرمه" را مست نزد تو آورند وی را هشتاد تازیانه بزنید
و آورنده اش را صد تازیانه!!
از آن پس ابن هرمه مست در کوچه ها میرفت و کسی معترضش نمی شد!
حکایتی آشنا که نحوه برخورد مسئولان با افشا کنندگان مفاسد اقتصادی
را برای ما تداعی میکند!
🌾✨🌾✨🌾✨🌾✨🌾
+ نوشته شده در پنجشنبه یکم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 7:0 توسط فرزانگان
|
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند