شعر
هرچه با تنهایی من آشناتر میشوی
دیرتر سرمیزنی و بیوفاتر میشوی
هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشانتر، تو هم بیاعتناتر میشوی
من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر میبالی و بالا بلاتر میشوی
مثل بیدی زلفها را ریختی بر شانهها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر میشوی
عشق قلیانیست با طعم خوش نعنا دو سیب
میکشی آزاد باشی، مبتلاتر میشوی
یا سراغ من میآیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار من ابری نیا، تر میشوی
حامد عسگری
★★★
+ نوشته شده در دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 20:30 توسط فرزانگان
|
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند